دسته بندی | روانشناسی |
بازدید ها | 44 |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 37 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 16 |
قسمتی از مبانی نظری متغیر:
انگیزه کمال و تأثیر آن در طول تاریخ مورد بررسی همه جانبه و گسترده توسط فلاسفه و روانشناسان به ویزه نظریه پردازان رویکرد روانکاوی قرار گر فته است . هر چند کمال گرایی سابقه طولانی دارد اما پزوهش های تجربی اندکی برای بررسی این سازه انجام شده است . ولی در سال های اخیر میزان این بررسی ها رو به رشد بوده است . اگر چه بر اساس شواهد موجود تفاوت های فردی زیادی در کمال گرایی وجود دارد ، اما مهم ترین مشخصه های کمال گرایی ، داشتن اهداف بلند پروازانه ، جاه طلبانه ، مبهم و غیر قابل وصول و تلاش افراطی برای رسیدن به این اهداف است و با کاوش دقیق در روحیان انسان در می یابیم که انسان دوست دار خوبی و کمال طلبی است. بدیهی است این تمایل انسان یعنی انسان کامل و بی عیب بودن به نفسه ایرادی ندارد. در همین حال انگیزه کمال و تأثیر آن بر رفتار انسان در طول تاریخ به صورت همه جانبه و گسترده ای اوسط روان شناسان به ویژه نظریه پردازان رویکرد در روان کاوی ، مورد بحث قرار گرفته است. برای مثال آدلر[1] (1956) اشاره می کندکه تلاش برای کمال گرایی یک جنبه ذاتی انسان است. هورنای[2] (1995) از سوی دیگر بر کمال گرایی روان نژند و طفره رفتن به دلیل ترس کمال گرایان از شکست خاص می شود، تمرکز دارد. اخیراً محققانی مانند بلیت[3] (1995) بیان کرده اند: نیاز شدید به موفق شدن و اجتناب از انتقاد دیگران و دوری جستن از ظهور عیب و نقص های افراد کمال گرا را وادار به انجام فعالیت های مداوم و سخت به منظور دست یابی به موفقیت می کند، ولی اغلب زندگی آنها نسبت به انتقاد های دیگران و اندیشیابی افراطی و در عین حال می تواند دلیل خشنودی بسیار نا چیزی از این دستاورد ها گردد و منجر به صدمه پذیری نسبت به انتقادات و شکست ها شود. به دلیل ضرورت حفظ چهره ای توانا و کمال گرای خویش و دیگران، چنین افرادی به طور مداوم در تلاش هستند تا جایگاه خودشان را ثابت نگه دارند. بنابراین همیشه خود را تحت آزمایش می بینند و بر هر نوع شکست و انتقاد احساس نا امنی و آسیب پذیر بودن و اغلب از رو آوردن به سوی دیگران و کمک خواستن از آنها حتی از نزدیک ترین دوستان خویش برای کمک و سهیم شدن در نا راحتی های خود عاجزند (هاسل[4]، 2009).
روانشناسان در همان اول قرن بیستم در پی مفهوم کمال گرایی بودند و در همین راستا از واژه ی perfect که به معنی: عالی و بی عیب و نقص و درست است استفاده کردند و به این ویژگی Perfectionism گفتند، یعنی گرایش افراطی به بی عیب و نقص بودن . روانشناسان ایرانی اما واژه درستی در برابرش نداشتند، بعضی ها می گفتند کامل گرایی چندان مطلب را نمی رساند، بعضی ها بی نقص گرایی را مناسب می دانستند، که یک ملغمه نا زیبا از واژه های عربی و فارسی است . و این بود که همه، از وجه مذهبی، عرفانی و نهایتاً وجه مثبت کلمه کمال منصرف شدند و حال کمال گرایی ترجمه جا افتاده Perfectionism است(تری و آونز[5]،
[1] Adler
[2] Hornay
[3] Belit
[4] Hassel
[5] Terry-short LA, Owens
دسته بندی | روانشناسی |
بازدید ها | 92 |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 117 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 37 |
قسمتی از مبانی نظری متغیر:
هیجان، یکی از اجزای زندگی روانی انسان است. این واژه از ریشه لاتین EMover به معنای حرکت، تحریک ، نقش یا تهییج مشتق شده است. هیجانها، میتوانند وضعیت ما را در محیط تثبیت کرده و به پاسخهای ویژه و کارآمد و متناسب با بقای جسمانی و اجتماعی منجر شوند. همین موضوع که هیجان باعث کنارآیی فرد شده و رفتار او را به عنوان موجودی اجتماعی سازمان میدهد، گسترهای از فعالیتهای پژوهشی و نظریهها را فراهم میآورد که ماحصل آنها موضوعی به نام " هوش هیجانی" است (3). اولین بار در سال 1990، روانشناسی به نام سالووی، اصطلاح هوش هیجانی را برای بیان کیفیت و درک احساسات افراد، همدردی با احساسات دیگران و توانایی اداره مطلوب خلق و خو به کار برد. در حقیقت این هوش، مشتمل بر شناخت احساسات خویش و دیگران و استفاده از آن برای اتخاذ تصمیمات مناسب در زندگی است. هوش هیجانی بدون هوش شناختی یا هوش شناختی بدون هوش هیجانی، فقط بخشی از راهحل است. عقل همیشه باید با دل همراه باشد تا کاربردی موثر داشته باشد. امروزه در آثار مکتوب دو مدل کلی از هوش هیجانی وجود دارد: مهارت محور (الگوی توانائی) که از سوی مایر و سالووی مطرح شد و مدل رویکردهای ترکیبی (21).
در رویکرد اول، که الگوی توانایی نام دارد و مایر و سالووی در سال 1990، آن را مطرح کردند، هوش هیجانی به عنوان مجموعهای از تواناییهای ذهنی عمده در قلمرو پردازش فعال اطلاعات هیجانی تعریف شده است (23) . براساس این رویکرد، شناخت و عواطف در تعامل با یکدیگر بوده و هوش عاطفی به منزله نوعی استدلال انتزاعی درباره عواطف و احساسات است (45). به همین دلیل هم از منظر این دیدگاه، چهار سطح توانایی عاطفی اساس هوش هیجانی را تشکیل میدهند که عبارت است از : ادراک حسی عواطف، تسهیل عاطفی تفکر، درک عواطف و مدیریت عواطف. ترتیب قرار گرفتن این چهار توانایی عاطفی به نحوی است که فرایندهای روانشناختی اساسیتر مانند ادارک حسی عواطف در پایین الگو و فرایندهای عالیتر روانشناختی مانند تنظیم فکورانه عواطف در بالای الگو قرار دارند(20). تواناییهای درون هر یک از سطوح هوش عاطفی نیز با افزایش سن و تجربه افراد فزونی مییابد(46) .
در رویکرد دوم، که الگوی ترکیبی نام دارد هوش عاطفی به طور کلی به صورت مجموعهای از ویژگیهای شخصیتی و تواناییهای غیرشناختی تعریف میشوند که روانشناسانی همچون گلمن و بار – آن از نظریهپردازان معروف آن هستند.
طرفداران این رویکرد ترکیبی، هوش عاطفی را عموما به صورت آمیزهای از سازههای مختلف انگیزشی و هیجانی تعریف میکنند و اساس تعریف آنها از هوش عاطفی بر رواج و گسترش مفهوه هوش عاطفی قرار دارد. مطابق با نظر گلمن 1995 ، هوش عاطفی به معنای خودآگاهی، شناخت عواطف، ابراز و مدیریت عواطف، کنترل تکانه و به تعویق انداختن ارضای نیازها و کنترل استرس و اضطراب است. از نظر او به طور کلی هوش عاطفی به معنای مهارت افراد در حیطههای کلی خودآگاهی، خودتنظیمی، انگیزش، همدلی و مهارتهای اجتماعی و زیرمجموعههای تشکیلدهنده آنها است .
از نظر بار- آن 1997، هوش عاطفی به صورت مجموعهای از توانشها، مهارتها و تواناییهای غیرشناختی تعریف میشود که بر سازگاری موفقیتآمیز فرد با شرایط استرسزا، مقتضیات و خواستههای محیطی تأثیر میگذارند. این تواناییهای غیرشناختی مشتمل بر عناصری همچون خوشبینی، شادکامی، شایستگی اجتماعی، خودشکوفایی و عزت نفس است (47).
از آنجا که الگوی توانایی مایر و سالووی یک مدل اساسی و و اولیه و بنیادی از هوش هیجانی است و تعریفی واضحتر و شفافتر و جزئیتر از سایر الگوها دارد، به عنوان الگوی انتخابی جهت آموزش به دانشآموزان انتخاب گردید. علاوه براین، این الگو هوش عاطفی را به عنوان یک توانایی هیجانمحور میداند و نیز به نظر میرسد که کمتر مبتنی بر فرضیات است. اما مهمترین دلیل این است که این مدل مبتنی بر عملکرد است و این درحالی است که سایر الگوها هوش عاطفی را توانایی خودگزارشدهی میدانند (48). چرا که تحقیقات نیز نشان میدهد که باور شخص از هوش هیجانی هنگامی که با مقیاسهای خوداقراری در برابر مقیاسهای مهارت محور ارزیابی شوند، در اکثر موارد با توانایی بالفعل مرتبط با هیجان، همبستگی ندارد و رفتار را پیشبینی نمیکند (49) لذا در ادامه به شرح این الگو میپردازیم:
به اعتقاد مایر و سالووی هوش هیجانی با ظرفیت تعقل فرد درباره هیجانها و پردازش اطلاعات هیجانی به منظور بهبود فرایندهای شناختی و تنظیم رفتار ارتباط دارد. برای نمونه مایر و دیگران توانایی مدیریت هیجانهای شخصی فرد را به عنوان عنصری از هوش هیجانی مورد بحث قرار میدهند. از سوی دیگر مدلهای ترکیبی هوش هیجانی را در قالب مجموعهای از توانایی، مهارتها و ویژگیهای شخصی ادارک شده تعریف و اندازهگیری میکنند. برای مثال مدل هوش هیجانی بار- ان شامل ادارک فرد از توانایی خویش مثلا در تحمل فشار عصبی و ویژگیهای اصلی شخصیتی از قبیل خوشبینی است. از آنجا که تواناییها و ویژگیهای ادراک شده در چارچوب ذهنی قرار دارند هواداران رویکرد مدل ترکیبی معمولا برای ارزیابی
هوش هیجانی مقیاس خوداقراری را در مقابل مقیاس عملکرد مورد استفاده قرار دادهاند. برنامههای ما مبتنی بر مدل مهارت محور هوش هیجانی است. تحقیقات نشان میدهد که باور شخص از هوش هیجانی هنگامی که با مقیاسهای خوداقراری در برابر مقیاسهای مهارت محور ارزیابی شوند در اکثر موارد با توانایی بالفعل مرتبط با هیجان همبستگی ندارد و رفتار را پیشبینی نمیکند. به نظر ما مقید نگاه داشتن هوش هیجانی به مجموعهای از مهارتهای مرتبط با هیجان (یعنی تشخیص، استفاده، درک و مدیریت هیجان) ارزیابی مقدار سهمی را که مهارتهای هوش هیجانی به طور مشخص در رفتار فرد دارند امکان پذیر نموده و نیز شالودهای محکم برای تدوین برنامههایی به منظور ارتقاء این مهارتها فراهم میآورد (3و 49).
مایر و سالووی 1990، هوش هیجانی را توانایی فرد در
دسته بندی | آزمون ارشد |
بازدید ها | 0 |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 790 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 73 |
چکیده
تصویر سازی را در زبان فرانسه و انگلیسی به Illustration می شناسند. در زبان عربی «مصور» کسی است که کار تصویرگری و تصویر سازی را برعهده دارد.
خداوند در قرآن کریم از خود به عنوان مصور یاد می کند.
«هوالله الخالق الباری المصور له الاسماء الحسنی» سوره ی حشر آیه ی 24.
اوست خدایی که آفریدگار است، صورت بخش است، اسم های نیکو از آن اوست.
در تاریخ هنر همه ی آنهایی که دستی به قلم داشتند و می توانستند با ابزارهای مختلف و روش های گوناگون موضوع و مفهوم خاصی را به تصویر بکشند، با عنوان تصویر ساز شناخته می شوند.
باورها و انگیزه های دینی، اجتماعی و در پاره ای از موارد، تفکرات توهم آمیز انسان را از آغاز حضورش بر کره ی خاکی وا داشته است تا به بکارگیری از این شیوه ی هنری، راوی وقایع تاریخی و مسائل مختلف روزمره ی زندگی خود باشد.
تصویر سازی و نگارش ، در حقیقت ریشه ی مشترکی دارند. امروزه از حروف و تصویر سازی بدون هیچ گونه تمایزی برای توضیح موضوعی استفاده می کنیم. هرکدام، به منظور برقراری ارتباط و ایجاد یک تصویر ذهنی مطمئن به کار گرفته می شوند.
موضوع برقراری ارتباط ممکن است با یررسی تصویر سازی گله ای از گوزن های شمالی باشد که توسط انسان اولیه با کمک خطوط ساده روی سنگ یا دیوار غارها ترسیم شده است، در مطالعه بر روی آنها، می توان براساس نشانه شناسی به اطلاعاتی دست یافت.
«از یک جهت همه ی هنرها جنبه تصویر سازانه داشته اند و از جهتی، تصویرسازی خود به عنوان ادبیات مقدماتی بشر محسوب می شود. نیاز به نوشتن ساده ترین هدف انسان در تصویر سازی های اولیه است».
در حال حاضر تصویر سازان در زمینه های گوناگون فعالیت دارند. تصویر سازی مطبوعاتی، کتابهای کودکان، علمی، فرهنگی، فیلم های نقاشی متحرک (انیمیشن) و ... از جمله فعالیت هایی است که تصویرگران امروزی به آن می پردازند.
دسته بندی | آزمون ارشد |
بازدید ها | 0 |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 3600 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 51 |
چکیده
پوستر از 2 بخش مهم تصویر و نوشته شکل میگیرد ، در پوسترهای اولیه که وظیفه معرفی یک کالا یا یک اثر هنری را بر عهده داشتند ، کلمات و حروف تنها به اطلاع رسانی پوستر کمک میکردند و بعنوان یک عنصر بصری در اندازه های مختلف فضا را در بر میگرفتند ، نوشتار جدا از رسالتی که بر عهده دارد (خبررسانی) با تبدیل شدن به یک فرم در ترکیب با کل پوستر یگانه شده و بعنوان یک اثر تجسمی مستقل نقوش ماندگار را در ذهن مخاطب بر جای میگذارد ، برای طراحی موفق نوشته ها در یک پوستر جدا از بهره گیری از تکنیک های مختلف و رعایت نظم و تناسب به خلاقیت و ممارستی نیاز است که طراح از طریق آن می تواند به ارائه هرچه بیشتر پیام از طریق نوشتار نزدیک شود .