دسته بندی | روانشناسی |
بازدید ها | 3 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 64 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 31 |
توضیحات: فصل دوم تحقیق کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو تحقیق
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی و فارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
رفتار گرایان یادگیری را «تغییر در رفتار قابل مشاهده و اندازه گیری» تعریف کرده اند، ولی از دیدگاه گشتالت، یادگیری عبارت از «کسب بینش های جدید یا تغییر در بینش های گذشته» است. چنان که ملاحظه می شود، تعریف های یادگیری با نگرش فلسفی به تعلیم و تربیت و روان شناسی تربیتی، ارتباط مستقیم یا غیر مستقیم دارد. یادگیری با هر بینشی که تعریف شود، اساس رفتار انسان را تشکیل می دهد و نخستین صفت مشخص آن تغییر است. تغییری که به تدریج رخ می دهد، نسبتاً ثابت و پایدار است و بر اثر تجربه حاصل می شود. از طریق یادگیری، فرد با محیط خود آشنا می شود، در مقابل محیط مقاومت می کند، محیط را تغییر می دهد، برای تأمین احتیاجات خود از آن استفاده می کند، گاهی تحت تأثیر آن قرار می گیرد و زمانی خویشتن را با آن منطبق و سازگار می سازد. در واقع یادگیری فرآیندی است که طی آن رفتار موجود زنده، بر اثر تجربه،
تغییر یابد(شعبانی،1384).
جامع ترین تعریفی که تا کنون از یادگیری ارائه شده تعریف هیلگارد[1] و مارکوییز[2] است. در این تعریف یادگیری عبارت است از:« فرآیند تغییرات نسبتاً پایدارکه در رفتار بالقوه ی فرد بر اثر تجربه ایجاد می شود». این تعریف نسبت به تعاریف دیگر رجحان و برتری خاصی دارد؛ زیرا دیدگاهی جدید از فرآیند یادگیری ارائه داده است و این دیدگاه جدید را می توان در مفاهیمی همچون فرآیند، تغییر[3]، نسبتاً پایدار، رفتار بالقوه و تجربه[4] جستجو کرد(اکبری شلدرّه ای و همکاران،1390).
یادگیری به طور کلی فعالیتی دگرگونساز است؛ که افراد را برای مقابله با رویدادها و سازش با محیط آماده میسازد و در موقعیت های مختلف و در اکثر سطوح زندگی حیوانی از بازتاب های شرطی جانوران پست تا فرایندهای پیچیده شناختی افراد آدمی رخ میدهد. آزمایش های گوناگون پژوهشگران و زیستشناسان درباره گونههای جانداران در ردههای بسیار پایین نشان داده است که محرک های معینی در شرایط خاصی موجب تغییر رفتار آن ها میشوند. انسان که کامل ترین و پیشرفتهترین موجود کره زمین است. هنگام تولد ناتوانترین و درماندهترین آن هاست و با بیشترین استعدادها برای یادگیری قادر است از تجربههای خود به بهترین وجه سود جوید و پاسخ ها و تجربههای آموخته او مهم ترین اندوختههای رفتاریش را تشکیل میدهند. یادگیری در واقع هم یک رشته فرایند است و هم فرآوردۀ تجربهها. بعضی از فرایندهایی که در داد و ستد بین موجود آدمی و محیط انجام میگیرد عبارتند از احساس و ادراک، یادآوری، نمادسازی، اندیشههای مجرد و تخیلی و سرانجام رفتار. یادگیری را نباید منحصراً به صورت پیشرفت های مواد درسی که در کانون های آموزشی انجام میشود تصور نمود. وقتی کودکی بتواند توپی را بگیرد یا آن را پرتاب کند، راه برود، حرف بزند، یا آنکه نوجوانی دوچرخه سواری و موتور سواری کند و یا وقتی مادری از نوع گریه کودک خود به نیاز خاص یا ناراحتی او پی ببرد، در همه این حالت ها بیشک امر یادگیری به وقوع میپیوندد. گرچه گروهی از افراد به سبب آن که این گونه رفتارها با درس و مدرسه سر وکار ندارند آنها را یادگیری نمیدانند. یادگیری در حقیقت دارای مفهوم بسیار گستردهای است که در قالب های دگرگونی، عادت شکنی، ایجاد علاقه، نگرش های نو، درک ارزش، ذوق و سلیقه و پیشداوری یا حب و بغض پدیدار میشود. همچنین، شیوه ترکیب و کاربرد معلومات در استدلال، تفکر، نظریهپردازی، حل مسئله، احساس و عواطف عمیق انسانی، خودشناسی و دگرگونی هایی که در کل شخصیت به وجود میآیند همه از یادگیری مایه میگیرند(پارسا،1376).
2-11-عوامل و شرایط مؤثر در یادگیری
2-11-1-آمادگی[5]
"شاگرد باید از لحاظ جسمی ، عاطفی ، عقلی و ... رشد کافی کرده باشد تا بتواند بخوبی یاد بگیرد و یادگیری زمانی برایش مفید خواهد بود که از هر نظر آمادگی لازم داشته باشد. او حتی اگر بعضی از جنبههای آمادگی را کسب نکرده باشد، یادگیری برایش خستگی آور و کسل کننده خواهد شد و چندان پیشرفتی نخواهد کرد. اگر کودکی را که از لحاظ جسمی و روانی آمادگی یاد گرفتن و نوشتن را ندارد، تعلیم بدهیم، جریان یادگیری او در این زمینه حتی در سالهای بعدی به کندی پیش خواهد رفت، در صورتی که اگر همین کودک در سنی که آمادگی کافی دارد، تحت تعلیم قرار گیرد، نوشتن را زودتر فرا خواهد گرفت و در این زمینه سریع تر پیشرفت خواهد کرد .آمادگی در زمینههای مختلف متفاوت است. ممکن است فرد از لحاظ عقلی آماده باشد ولی از نظر عاطفی نسبت به امر مورد نظر فاقد احساس مطبوع باشد. مثلاً ترس از معلم احساس عدم امنیت ، دلهره ، اضطراب و پریشانی فکر ممکن است یادگیری را در زمینه مورد نظر مختل کند. رشد و آمادگی ذهنی افراد نیز در فهم و یادگیری علوم مختلف متفاوت است. مثلاً ممکن است شاگردی در مرحلهای از رشد خود آماده درک علوم تجربی باشد، ولی برای درک علوم اجتماعی هنوز آمادگی لازم را بدست نیاورده باشد. بنابراین، معلم باید آمادگی هر یک از شاگردان خود را تدریس مواد درسی در نظر داشته باشد و فعالیتهای آموزشی خود را متناسب با سطح آمادگی آنان عرضه کند. هر چه فرد آمادگی بیشتری برای رفتار معینی داشته باشد، برای انجام دادن رفتار ، به محرک کمتری نیاز دارد. تدریس و فعالیت معلم زمانی بیشترین تاثیر را در یادگیری خواهد که شاگرد به آمادگی لازم رسیده باشد و در غیر این صورت شاگرد همچون چراغی که فتیله آن پایین کشیده شده باشد، هرگز برافروخته نمیشود و چیزی نخواهد آموخت"(شعبانی،1384).
2-11-2-انگیزش[6]
روانشناسان انگیزش را فرآیندهایی می دانند که در برانگیختن، جهت دادن و پایانی ممتاز نقش آفرین هستند، انگیزش در برابر پرسش ها مطرح می شود که چرا آدمی به جای آسایش و خواب به کار و کوشش می پردازد، یا آنکه چرا به یک کار بعضی این اندازه اهمیت می دهد و با وجود دشواری های فراوان از آن دست نمی کشد و به فعالیت هایی که برایش هیچ گونه مشکلی ندارد روی نمی آورد! دقت در متون یادگیری آموزشگاهی خود شواهدی به دست داده، حاکی از این که ویژگی های عاطفی دانش آموزان (یعنی علاقه و انگیزش آنها نسبت به درس) در جریان یادگیری آموزشگاهی، هم نقش علت را بازی می کند و هم معلول. معنی این سخن آن است که یادگیرندگان علاقمند به یک موضوع، نسبت به یادگیرندگان کم علاقه، موفقیت بیشتری کسب می کنند و این موفقیت بیشتر، سطح علاقه و انگیزش آنها را نسبت به آن موضوع و موضوعات مشابه آن افزایش می دهد. به قول بلوم: «عاطفه مربوط به یادگیری آموزشگاهی دانش آموز، پیشرفت آموزشگاهی او را تحت تأثیر قرار می دهد و پیشرفت آموزشگاهی او، به نوبه خود، بر عاطفه مربوط به یادگیری آموزشگاهی وی اثر می گذارد». اگر یادگیرنده معتقد شده باشد که در گذشته، در یادگیری مطالب مشابه با مطلب جدید موفق بوده است، با علاقمندی با مطلب جدید برخورد خواهد کرد. اما اگر به این اعتقاد رسیده باشد که یادگیری مطلب جدید نیز مانند یادگیری مطالب مشابه گذشته منجر به شکست خواهد شد، علاقه ای نسبت به یادگیری آن مطلب از خود نشان نخواهد داد. بنابراین می توان چنین نتیجه گرفت که معلم، برای افزایش سطح علاقه و انگیزش دانش آموزان خود نسبت به یادگیری موضوع های درسی، باید سعی کند شرایط یادگیری آموزشگاهی را بهبود بخشد و کیفیت روش آموزشی خود را افزایش دهد تا از این طریق دانش آموزان به موفقیت دست یابند و نسبت به توانایی خود در امر یادگیری اعتماد به نفس کسب کنند. این نتیجه گیری دقیقاً منطبق بر سفارش هایی است که آزوبل برای افرایش سطح انگیزش دانش آموزان به معلمان کرده است(غلام نیا،1385،ص10).
[1]-Hilgard
[2]-Marquiz
[3]-modification
[4]-potential behavior & experience
[5]-readiness
[6]- Motivation
دسته بندی | مدیریت |
بازدید ها | 3 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 90 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 50 |
توضیحات: فصل دوم تحقیق کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو تحقیق
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی و فارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
مفهوم شخصیت در روانشناسی یک مفهوم رایج و معمول و در عین حال فوقالعاده غامض و پیچیده است. کاربرد عامیانۀ شخصیت در حد یک مفهوم مطلوب در دیدگاه فردی تنزل یافته است. در حالیکه مفهوم علمی آن به صورت کلی مورد مناقشه است (گروسی فرشی،1380). کلمه شخصیت که در زبان لاتین (Personalite)1 و در زبان انگلوساکسون (Persenality)2 خوانده میشود، ریشه در کلمه لاتین (Persona)3 دارد. این کلمه به نقاب یا ماسکی گفته میشود که بازیگران تئاتر در یونان قدیم به صورت میزدند. به مرور معنای آن گستردهتر شد و نقشی را که بازیگر ایفا میکرد را نیز در برگرفت.
بنابر این مفهوم اصلی و اولیه شخصیت، تصویری صوری و اجتماعی است و بر اساس نقشی که فرد در جامعه بازی میکند، ترسیم میشود. یعنی فرد در واقع به اجتماع خود شخصیتی ارائه میدهد که جامعه بر اساس آن، او را ارزیابی مینماید (شاملو، 1377). هر انسانی آمیزهای از سه ویژگی نوعی، فرهنگی و فردی را در خود دارد و مجموعاً کلیت منحصر به فردی را تشکیل میدهد که مورد توجه و امعان نظر روانشناسی شخصیت است. کلیت مفهوم، و به همین لحاظ پیچیدگی آن موجب شده است که واژه شخصیت به شیوههای مختلفی تعریف شود.
نظری اجمالی به تعاریف شخصیت نشان می دهد که تمامی معانی شخصیت را نمی توان در یک نظریه خاص یافت زیرا روان شناسان در مورد تعریف دقیق شخصیت اتفاق نظر ندارند (اتکینسون4 و هیلگارد5 ، 1381). بلکه در حقیقت تعریف شخصیت به نوع نظریه هر دانشمند بستگی دارد. برای مثال، کارل راجرز6 شخصیت را یک خویشتن سازمان یافته دائمی می داند که محور تمام تجربه های وجودی است (شاملو، 1377).
_________________________________________
1- Personalite
2- Persenality
3- Persona
4-Atkinson
5-Hilgard
6-Rajers
آلپورت1 در این باره به گردآوری و ذکر پنجاه تعریف متفاوت پرداخته است. برخی به جنبههای بیوشیمیایی و فیزیولوژیکی شخصیت، برخی به عکسالعملهای رفتاری و رفتارهای مشهود، برخی به فرایندهای ناهشیار رفتار آدمی و برخی به ارتباطهای متقابل افراد با یکدیگر و نقشهایی که در جامعه بازی میکنند توجه نموده و شخصیت را بر همان مبنا تعریف کردهاند. بنابراین دامنه تعاریف از فرایندهای درونی ارگانیسم تا رفتارهای مشهود ناشی از تعامل افراد، در نوسان است (گروسی، 1380).
گروهی از روانشناسان شخصیت به افراد و رفتار آن ها توجه میکنند؛ بعضی دیگر شخصیت را با توجه به ویژگیهایی چون، فرایندهای ناهشیار تعریف میکنند که به طور مستقیم قابل مشاهده نیست و باید از رفتار استنباط شود و سرانجام بعضی از روانشناسان، شخصیت را تنها از طریق ارتباطهای متقابل افراد با یکدیگر و نقشهایی که در جامعه بازی میکنند، تعریف کردهاند (پروین2 و جان3 ،1381). اما شخصیت در مفهوم کلی خود باید شامل: قواعد مربوط به کنشهای منحصر به فرد افراد و قواعد مشترک بین آنها، جنبههای پایدار و تغییرناپذیر کنش انسان و جنبههای ناپایدار و تغییرپذیر آن، جنبههای شناختی (فرایندهای تفکر) جنبههای عاطفی (هیجانات) و جنبههای رفتاری فرد باشد (گروسی، 1380).
شلدون4 پویا بودن شخصیت را در تعریف خود مطرح نموده و چنین عنوان میکند: «سازمانیافتگی پویشی جنبههای ادراکی، عاطفی، انگیزش و بدنی فرد را شخصیت گویند (سیاسی، 1376).
کتل5 شخصیت را این چنین تعریف میکند: شخصیت چیزی است که به ما اجازه میدهد پیشبینی کنیم که شخص در یک موقعیت معین چه خواهد کرد، یعنی چه عملی از او ناشی خواهد شد. هیلگارد در تعریف خود، از کلیت شخصیت فاصله گرفته و نوعی برگشت به قوای ذهنی را در تعریف خود نشان داده است. او شخصیت را چنین تعریف میکند: «شخصیت الگوهای معینی از رفتار و شیوههای تفکر است که نحوه سازگاری شخص را با محیط تعیین میکند( کریمی، 1374).
دسته بندی | مدیریت |
بازدید ها | 4 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 298 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 47 |
توضیحات: فصل دوم تحقیق کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو تحقیق
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی و فارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
یکی از عوامل مهم و مؤثر در پویایی اقتصاد و توسعه پایدار هر کشور، گردشگری میباشد. بررسی تاریخ سفر از سدههای گذشته مؤید آن است که انسانها به انگیزههای گوناگون همچون تجارت، آموزش، زیارت و انجام امور مذهبی، ماجراجویی و نیز انجام وظایف سیاسی به سفر میپرداختهاند(صدر ممتاز و آقارحیمی،1389 ،517). رشد شتابان گردشگری در جهان و منافع حاصل از آن، توجه ویژه دولتها و برنامهریزان را موجب گردیده و شکل گیری شیوههای جدید سیاست گذاری در این زمینه را به دنبال داشتهاست. کشورهای پیشرفته دنیا پیش از دیگر کشورها به اهمیت گردشگری پی برده و برنامه ریزیهای گستردهای برای رشد همه جانبه آن انجام دادهاند. گردشگری میتواند در بسیاری از کشورهای در حال توسعه که منابع اقتصادی چندانی ندارند، به مهمترین منبع اقتصادی این کشورها تبدیل گردد. به همین سبب اکثر کشورهای در حال توسعه، در زمینه توسعه گردشگری، برنامهریزیهای مختلفی را شروع کردهاند. گردشگری از ابعاد مختلف، میتواند آثار مثبت و منفی متعددی به دنبال داشته باشد؛ از جمله آثار مثبت آن میتوان به ایجاد اشتغال، افزایش فرصتهای سرمایهگذاری، بهبود کیفیت زندگی، رشد فرهنگی، تقویت ارزشها و سنن محلی، توسعه زیرساختها، حفاظت از سایتهای تاریخی و اکولوژیکی، توسعه مهارتهای برنامهریزی و نظایر آن اشاره نمود. در کنار آثار یاد شده، گردشگری اگر به خوبی مدیریت و کنترل نشود، میتواند آثار منفی زیادی به همراه داشته باشد که از آن جمله میتوان از انواع آلودگیها، تهدید فرهنگ محلی، صدمات وارده بر محیط زیست، گسترش بیماریها، شلوغی و مصرف گرایی اشاره نمود(اسماعیل زاده و همکاران، 1390 ،120). واژه توریسم[1](گردشگر)، نخستین بار در سال 1811 در مجلهای به نام اسپورتینگ آمدهاست. از دهه 1970 مطالعات مربوط به صنعت توریسم به مفهوم امروزی خود جایگاه خاصی در میان سایر علوم دانشگاهی به وجود آوردهاست و امروزه توریسم یکی از امیدبخشترین فعالیتهایی است که از آن به عنوان گذرگاه توسعه یاد میشود. گردشگری یکی از رشد یافتهترین صنایع نیمه دوم قرن بیستم بود و اغلب به عنوان کلید یا رمز رشد اقتصادی، چه در کشورهای توسعه یافته و چه کشورهای در حال توسعه به کار رفت(ضرابی و پریخانی،1389، 38). با توجه به اهمیت صنعت گردشگری، علاوه بر عوامل فرهنگی، اجتماعی و سیاسی، عوامل محیط طبیعی نیز نقش مهمی را در توسعه گردشگری و همچنین جذب گردشگر ایفا میکنند(رنجبر و همکاران، 1389، 80). گردشگری از مهمترین فعالیتهای انسان معاصر است که همراه با به وجود آوردن تغییراتی شگرف در سیمای زمین، اوضاع سیاسی و اقتصادی و فرهنگی، منش و روش زندگی انسانها را دگرگون میسازد. به استناد تعاریف سازمان جهانی جهانگردی، پیشنیاز توسعه پایدار گردشگری، تلفیق و هماهنگی اهداف اقتصادی و زیست محیطی و نیز اجتماعی و فرهنگی است. این امر متضمن تأمین منافع درازمدت جامعه میزبان، گردشگران مهمان و حفاظت از منابع طبیعی و میراث فرهنگی است(کرمی دهکردی و کلانتری،1390 ، 2). گوسلینگ و همکاران (2005) بهرحال، به طور کلی گردشگری به عنوان یک صنعت بسیار مصرفی با سهم قابل توجهی از مقصد عامل در مقادیر مطلوب کمتر بهره وری سازگار با محیط زیست نسبت به متوسط جهانی مشاهده می شود(کان و هونگ بینگ ،2011 ،1974). مولیس (1998)، جینوس و انور (2000) و ریچی و جیو (1987) رویدادهای مهم و جشنواره ها در حال حاضر به طور گسترده ای با درخواست تجدیدنظر گردشگر در استراتژی های بازاریابی برجسته از ملیت های مختلف هستند( استوکز ، 2006 ، 683). چوی و همکاران (1999) و اسنپنجر و همکاران (2003) خرید یکی از فراگیرترین فعالیت های درگیراوقات فراغت توسط گردشگران است(یوکسل ،2007، 58).گردشگری عبارت است از گذران اختیاری مدتی از اوقات فراغت خویش در مکانی غیر از محل سکونت دائمی به قصد التذاذهای گردشگری. گردشگری فعالیتی چند منظوره است که در مکانی خارج از محیط عادی گردشگر انجام میگیرد و مسافرت گردشگر بیش از یک سال طول نمیکشد و هدف تفریح، تجارت و یا فعالیتهای دیگر است(سازمان جهانی گردشگری، 1997). بررسیها حاکی از آن است که گسترش دامنه مطالعه تأثیرات و پیامدهای گردشگری به دهه 1960 باز میگردد که تأکید آن بر رشد اقتصادی به عنوان شاخص توسعه ملی بود، و براساس تولید ناخالص ملی و نرخ اشتغال و همچنین ضریب تکاثر اندازه گیری میشد. در دهه 1970، تأثیرات گردشگری بر موضوعات و مسائل اجتماعی و فرهنگی گسترش یافت و در ادامه، با شکل گیری و بروز برخی از مشکلات همچون تبعات محیطی گردشگری، به نگرانی و دغدغه اصلی محققان گردشگری در دهه 1980 بدل گردید؛ و بدین ترتیب حرکت از تحلیل آثار رشد اقتصادی به آثار اجتماعی و اکولوژیکی تغییر یافت. این تغییر رهیافت در دهه 1990 با تحلیل تأثیرات پیشین گردشگری ادغام گردید و نوع گردشگری نیز مدنظر قرار گرفت، به طوری که حرکت از گردشگری انبوه به گردشگری پایدار در اشکال اکوتوریسم، گردشگری میراث و گردشگری جامعه محور تغییر داده شد(رضوانی و همکاران، 1390، 36).
[1] tourism
دسته بندی | مدیریت |
بازدید ها | 3 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 144 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 46 |
توضیحات: فصل دوم تحقیق کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو تحقیق
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی و فارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
قبل از بررسی عوامل مؤثر بر تصمیم سرمایهگذاران در انتخاب یک سهام عادی باید با مفهوم سرمایهگذاری آشنا شویم. سرمایه گذاری از دیدگاه کلی، به معنای مصرف پولهای در دسترس برای دستیابی به پولهای بیشتر، در آینده است؛ به عبارت دیگر، سرمایهگذاری یعنی به تعویق انداختن مصرف فعلی برای دستیابی به امکان مصرف بیشتر در آینده. در سرمایهگذاری، دو ویژگی متفاوت و مهم وجود دارند که عبارتند از: 1- زمان و 2- ریسک. اهمیت این دو موضوع به این علت است که در سرمایهگذاری، صرف پول، در زمان حال صورت میگیرد و مقدار آن معین است؛ در حالی که پاداش حاصل از آن، در آینده به دست میآید و معمولاً با نبود اطمینان همراه است. در بعضی مواقع، ویژگی زمان غالب میگردد (مانند اوراق قرضه دولتی) و در بعضی مواقع، ریسک از نظر اهمیت مقدم است (مانند برگه اختیار خرید) و در مواقع دیگر هر دو مهم هستند (مانند سهام عادی)(دوف[1]، 2008).
2-4-2- راهبردهای سرمایهگذاری
دو راهبرد سرمایهگذاری غالب که در بازارهای بورس اوراق بهادار به کار گرفته میشود به شرح زیر است:
1. راهبرد قدرت نسبی
طبق این راهبرد توصیه میشود سهامی خریداری شود که در دوره گذشته بالاترین بازده را داشته است و سهامی به فروش رسد که در دروههای گذشته پایینترین بازده را کسب کرده است.
2. راهبرد سرمایهگذاری معکوس
طبق این راهبرد، توصیه میشود سهامی که در گذشته عملکرد خوبی داشتهاند به فروش رسند و سهامی که عملکرد ضعیفی داشتهاند خریداری شوند. به عبارت بهتر، توصیه میشود سهامی خریداری شود که در حال حاضر بازار نسبت به آن سهم بسیار بدبین است و سهامی فروخته شود که بازار نسبت به آن بسیار خوشبین است (نیکبخت و مرادی، 1384).
2-4-3- مدلهای تصمیمگیری سرمایهگذاران
2-4-3-1- مدل تصمیمگیری اقتصادی عقلائی
در مدلهای عقلائی سرمایهگذاران جهت حداکثر نمودن مطلوبیت کل باید تا جایی بخرند که مطلوبیت نهایی آخرین خرید برابر با قیمت شود هر چه قیمت پایین میآید برای برابر شدن مطلوبیت نهایی با قیمت پایینتر سرمایهگذار به خرید بیشتر تحریک میشود از آنجا که با کاهش قیمت، میزان تقاضای سرمایهگذار بیشتر میشود منحنی تقاضای هر یک از سرمایهگذاران و منحنی تقاضای کل نزولی خواهد بود در این مدل منظم ساده هر فردی برای حداکثر ساختن سود کل یا مطلوبیت کل تصمیمات عقلایی میگیرد به این نوع مدلها، مدل اقتصادی عقلائی میگویند(ژنگ و شن،2008[2]).
2-4-3-2- مدل اقتصادی رفتاری
حرکت کردن به سوی یک مدل اقتصادی رفتاری و بیان تأثیر تصمیمات غیرعقلائی بر قیمت بازار سهام دشوار نیست. فرض کنید سرمایهگذار، براساس مناسب بودن ریسک و بازده، در خصوص قیمت قضاوت میکند و فرض کنید سرمایهگذاران اطلاعات محدودی نسبت به سهام داشته باشند و در مواجهه با دو سهامی که یکسان بنظر میرسند فرض میکنند سهام با بازدهی بیشتر بهتر است. این امر برای اقتصاددانان رفتاری، مشکلی پدید نمیآورد فقط مطلوبیت را تابع درونزایی از قیمت و بازدهی فرض کرده و بدینگونه تابع مطلوبیت را اصلاح میکند(رامچارون و کیم[3]، 2008).
فرض کنید ورود بعضی از سرمایهگذاران به بورس بر تقاضای دیگر سرمایهگذاران اثر بگذارد. همچنین فرض کنید سرمایهگذاران، تحت تأثیر قرار گرفته و به دیگران توجهی یکسان ندارند، هر چند بعضی از آنها ممکن است هوشیارتر به نظر برسند و برخی نیز پرستیژ، ثروت و قدرت بیشتری داشته باشند. باید توجه داشت که ورود این افراد به بازار بورس میتواند نشانی از بازدهی بالای سهام به دیگران باشد. خرید این افراد ممکن است مطلوبیت در نظر گرفته شده از سهام را برای دیگران تغییر دهد(اهرندسین و کاتچیو[4]، 2012).
[1] - Doff
[2] - Zheng & Shen
[3] - Ramcharran & Kim
[4] - Ahrendsen & Katchova
دسته بندی | مدیریت |
بازدید ها | 3 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 43 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 25 |
توضیحات: فصل دوم تحقیق کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو تحقیق
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی و فارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
بیماری صرع یکی از شایع ترین بیماری های مغز و اعصاب در ایران و جهان است و تخمین زده می شود نزدیک به یک میلیون نفر مبتلا به صرع در کشور ما وجود دارد. با توجه به آسیب شناسی روانی، مشکلات روان پزشکی در آن شیوع بالایی نسبت به جمعیت عمومی دارد و یک اعتقاد مشترک بین محققین وجود دارد که صرع خطر مشکلات روان پزشکی را زیادتر می کند و در مطالعات مختلف که در سطح جهان انجام شده شیوع بالای اختلالات عمده روان پزشکی به خصوص افسردگی گزارش شده است. در یک مطالعه موردی میزان این اختلال 80-19 درصد ذکر شده است (وینکلز، 2005). در مطالعات دیگر شیوع افسردگی 75-11 درصد، اختلالات روانی12-2 درصد و اختلالات اضطرابی 25-10 درصد گزارش شده است (گرابوسکا[1]، 2004). لذا در این بخش مباحثی در زمینه صرع ارائه می شود و در بخش بعد در زمینه ارتباط بین صرع و افسردگی مباحثی ارائه می شود.
2-10- تعریف صرع
صرع شایع ترین بیماری نورولوژیک در جمعیت عمومی است و تقریباً یک درصد مردم دچار این بیماری هستند (وینکلزوهمکاران[2]، 2005).
صرع نوعی بیماری است که شخص مبتلا به آن مستعد حملات تکراری ناشی ازصرع می باشد وبنا براین تشخیص، بیماری صرع عبارت است از، سنجش احتمال بروز حملات بیماری.ازطرف دیگر،اگرفردی به دلیل آسیب در بخشی از مغز چندین بار دچارحمله شود ،احتمال بروز حمله بعدی وی بسیار بالا است ومطابق با تشخیص پزشکی به صرع مبتلا می باشد.اغلب پزشکان بیماری فردی راکه دریک سال دو بار دچارصرع شده باشد،صرع تشخیص می دهند .زیرا دراین وضعیت احتمال بروز حمله سوم بیش از80 درصداست(تورتا و کلر[3]، 1999).
مشکل تشخیص در افرادی دیده می شود که فقط یک حمله صرعی داشته اند و در این موارد پزشک به کمک آزمایش های مختلف و با استفاده ازمعلومات مربوط به نوع حمله و دلایل آن احتمال بروز حمله بعدی را ارزیابی می کند.
مشکل بعدی این است که چنان چه بیماری فردی صرع تشخیص داده شود چند سال باید بگذرد و او به حمله دچارنشود تا بپذیریم دیگر به صرع دچارنمی شود ؟ متاسفانه پاسخ این سؤال آسان نیست اما به طورقطع، حملات افراد مبتلا به صرع سرانجام پایان می یابد.بنابراین نباید آن ها را جزء افراد مبتلا به صرع به حساب بیاوریم.
باید این واقعیت مهم را به خاطر بسپاریم که صرع یک بیماری نیست بلکه علامتی از یک بیماری به حساب می آید.علامت بیماری چیزی است که بیمار آن را بروز می دهد.در مورد صرع نیز همین گونه است که باید صرع را به عنوان نشانه ای از اختلالات مغزی مورد توجه قرار داد. طیف وسیعی ازبیماری های مغزی ممکن است باعث بروزصرع شوند(ماریو و مندز، 2005).
2-11- تعریف حمله های صرع
انواع زیادی از حملات وغش وجود دارد که ازمغز نشات می گیرند.مغز درشکل دهی به احساسات افکار، حافظه ، کنترل حرکات ودرک رویداد های مهم نقش دارد.مغز دارای دو نیمه است که در وسط به هم متصل می باشند نیمه راست ،کنترل سمت چپ بدن و نیمه چپ، کنترل سمت راست بدن را به عهده دارد. در اغلب ما نیمه چپ، غالب است. به عبارت دیگر این نیمه کنترل نحوه شکل دهی زبان و فهم آن را به عهده دارد.هر نیمه نیز به چهارلب ، تقسیم شده است.آسیب یک بخش از مغز باعث از بین رفتن عملکرد آن بخش می شود (تورتا و کلر 1999).
2-12-انواع حمله های صرع
حمله های موضعی ساده: این نوع حملات به یک بخش کوچک مغز محدود می شود که طی آن هرگز هوشیاری از بین نمی رود.این حملات بسته به این که ازکجا شروع شده باشند به حملات لب گیجگاهی حملات لب پیشانی ،حملات لب آهیانه ای و حملات لب پس سری تقسیم می شوند.
درحملات لب گیجگاهی ممکن است بیمار احساس ترس شدید ،یادآوری خاطرات،آشنا پنداری واحساس بو یا مزه های بسیار نامطبوع داشته باشد.همه ما ممکن است برخی ازاین احساس ها را گاهی تجربه کرده باشیم والبته آن ها معمولاً حمله به حساب نمی آیند .و فرق عمده این است که، درصرع این وقایع به طور منظم و بی دلیل روی می دهد(میلانی فر،1389).
در حملات لب پیشانی ممکن است تکان شدید و غیرقابل کنترل بدن وجود باشد و ممکن است چشم به یک سمت برگردد.در حملات لب آهیانه ای ،احساس مورمور شدن دربخش پایین یک طرف بدن وجود دارد.درحملات لب پس سری، ممکن است بیمار درنیمه ای ازدید خود نورهای برق زننده ای را احساس کند. معمولاً این حمله چند ثانیه ای طول می کشد(کرستین و کرستین[4]، 2005).
حمله های موضعی مرکب: این حملات درواقع مرحله بعدی حملات موضعی ساده می باشد. این حمله، بخش وسیع تری از مغز را دربرمی گیرد و تا جایی در مغز انتشار می یابد که بیمار هوشیاری خود را از محیط از دست می دهد.سرعت انتشار حمله ممکن است تا حدی شدید باشد که بیمار حمله موضعی ساده را احساس نکند، یا آن قدرکند باشد که بیمار، احساس آشنا پنداری، بو ومزه نامطبوع داشته باشد( وینکلز وهمکاران، 2005).
حمله های عمومی ثانویه: این حملات دراثر انتشارحمله درد و نیم کره مغز به وجود می آیند. انتشارممکن است آن قدر آهسته باشد که به بیمارهشداربدهد ویا آن قدر سریع انجام شود که بیمار بدون هیچ پیش درآمدی هوشیاری خود را ازدست بدهد، به این نوع انتشار «انتشارثانویه»می گویند. وحمله، شکل حمله عمومی تونیک کلونیک رابه خود می گیرد.دراین حمله بدن سفت می شود (فازتونیک) و فریاد جیغ مانند
[1]. Grobowska
[2]. Winkels,J,Kuky,R&Van,Dycky
[3]. Torta,R&Keller,R
1.Christian,Prueter&Christian,Norra